داستان زیبا و آموزنده هدف
داستان زیبا و آموزنده هدف
داستانی کوتاه در مورد هدف در زندگی
کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود.
در آن سوی مرغزار، نشانه کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم میخورد.
جنگجوی اولی تیری را از ترکش بیرون میکشد، آن را در کمانش میگذارد و نشانه میرود.
کماندار پیر از او میخواهد آنچه را میبیند شرح دهد.
جنگجو میگوید آسمان را میبینم، ابرها را، درختان را، شاخههای درختان و هدف را.
كمانگیر پیر میگوید كمانت را بگذار زمین، تو آماده نیستی.
جنگجوی دومی پا پیش میگذارد و آماده تیراندازی میشود.
كمانگیر پیر میگوید هر آنچه را که میبینی شرح بده.
جنگجو می گوید فقط هدف را می بینم.
كمانگیر پیر فرمان میدهد پس تیرت را بینداز.
جنگجو تیر را می اندازد و بر نشان مینشیند.
كمانگیر پیر میگوید عالی بود.
موقعی كه تنها هدف را میبینید، نشانهگیریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میلتان به پرواز در خواهد آمد.
بر اهداف خود متمركز شوید.
تمركز افكار بر روی هدف به سادگی حاصل نمیشود، اما مهارتی است كه كسب آن امكانپذیر است و ارزش آن در زندگی همچون تیراندازی بسیار زیاد است.
منبع داستان زیبا و آموزنده هدف: زیباترین جملات از بزرگان جهان، نسرین عفتی باران
داستانهای دیگر داستانفا را بخوانید