سه داستان کوتاه مذهبی و زیبا و خواندنی
سه داستان کوتاه مذهبی و زیبا و خواندنی
داستان کوتاه مذهبی و زیبای روابط برادری
در مجلس امام رضا (علیه السلام) نشسته بودیم که یکی از دوستان، درباره کوتاهیهای برادرش سخن گفت و از رفتار او نزد امام شکایت کرد.
امام وقتی گلایههای او را شنید، با زبان شعر او را نصیحت کرد.
ترجمه سه بیتی که حضرت سرود چنین بود:
عذر برادرت را بر گناهش بپذیر
و عیب های او را بپوشان و پنهان کن
و بر بهتان بی خرد شکیبایی کن
و رسیدگی به کارهای او را به روزگار واگذار
و پاسخ او را از روی لطف فروگذار
و ستمگر را به حسابرسش واگذار.
منبع: عیون أخبارالرضا، جلد 2، صفحه 189
حکایت ثروت اندوزی
با دوستان درباره ثروتمندان صبحت میکردیم.
بحث این بود که چه میشود برخی یک دفعه ثروتمند میشوند.
اساسا چرا برخی فقط ثروت می اندوزند و از حال دیگران بی خبرند.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) که در میان ما بود گفت سخنی را از امام شنیدهام، شاید پاسخ همین پرسشها باشد.
امام رضا (علیه السلام) میفرمود ثروت انباشته نمیشود مگر به سب پنج چیز:
بخل شدید، آرزوی طولانی، حرص زیاد، قطع رحم و ترجیح دادن دنیا بر آخرت.
منبع: عیون أخبارالرضا، جلد 1، صفحه 250
داستان کوتاه اسراف
روزی یکی از خدمتکاران امام رضا (علیه السلام) سیبی را نیم خورده رها کرده و دور انداخت.
امام رضا (علیه السلام) سیب نیم خورده را دیدند و رو به خدمتکاران فرمودند:
سبحان الله، اگر شما از آن بینیازید، مردمی هستند که به آن نیازمندند.
آن را در اختیار کسی قرار دهید که بدان نیاز دارد.
منبع: الکافی، جلد 6، صفحه 297
به نقل از کانال تلگرام Dastane_kootah
داستان کوتاه
داستان مذهبی
داستان کوتاه مذهبی
dastan
dastanak
dastan kootah
داستان فارسی
داستان آموزنده
حکایت
حکایت مذهبی
مطالب مرتبط
نظرات این مطلب
